|
بپرسيد از نگارينم كدامين را پسنديده
|
دل آماج ناوك را، ويا خونهای این ديده
|
|
****
|
سفارش كرده آن زيبا شود جانم به قربانش
|
كه اين در محضر شیدا، اصول عشق گرديده
|
اگر واله شود اضحي ، قوانين ازل بوده
|
كجا شيدا شود آنكس، كه از جانش هراسيده
|
بگو با من نگارينم، پسندي جان دلخونم
|
كه تير ناوك نرگس، زدي وقتي لبت ديده
|
چه شبهايي كه عشق تو لهيب افكنده برسينه
|
بجاي ياسمن جانا، چه ناوك ها كه بر چيده
|
دريغ از شرم شيدايت، كه در شبهاي رنجوري
|
لب لعل شفابخشت، به پاس دل چو پرسيده
|
|
****
|
به پاس دل كه بخشيدم، به اسم تحفة عاشق
|
ولي افسوس ازآن لبها، به خون سينه خنديده
|
|