آمدی مرهم نمایی سینه ام را مرحبا
وز غم هجران رها سازی دل ما مرحبا
خنده لب های لعلت با نگاه آتشین
روح وجان خسته ام راکرده احیا مرحبا
تلخی شبهای زارم چون شرر میزد بسی
با نوازش های تو افتاده از پا مرحبا
راز این دلدادگی هرگز نداند بی وفا
می شوی ای مه لقا روح مسیحا مرحبا
کلبه حزن آورم مدهوش عطرت میشود
زیر پاهایت بود نسرین و مینا مرحبا
گفته بودی باکسی مونس نباشی جز دلم
مرحبا ای با وفا بر عشق والا مرحبا
از شراب نرگس تو مست و شیدا گشته ام
کس نداند چون "جلیلی" قدر صهبا مرحبا
:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0