در جهانی که مرا، خامنه ای شدرهبر
|
غمزه اهل جفا، گشته سراسر بی بر
|
|
ساقی از رطل گران، جام سبویم پُرکن
|
شدیقین سروسهی پیکرماخوش منظر
|
|
محفل اهل قلم ، راز دلم فاش نما
|
با سبویی که کند مست ازل، مه پیکر
|
|
شب غریبانه شکستند، دلم اهل خطا
|
مرحبا شیخ وفا ، داده دوا ، هم چو پدر
|
|
یاد شیران کنم و موج خروشان و الیف
|
همچو غم خوار کند، چاره دردم به گُهر
|
|
ای خوشا وقت سحر یار صبوحی بدهد
|
تا رُخ از تیره بشویم ، به غزل های دگر
|
|
خواهم ای ماه دمن ، تارُم تارَم بشوی
|
سرخوش ازمهرتو ازاول شب تابه
|