در خیال وصل او ، دل بود درجستجو
|
مست رویا بی سبو ، داده اینک آبرو
|
دل سراسر واهمه ، ازهزاران همهمه
|
بی سگال آید همه ، میوه پندارد لبو
|
سرخوش ازاین ادعا، بی رقیب اندرخطا
|
ایده اش بی محتوا ، مدعی در گفتگو
|
روح والا در حزین ، اهرمن ها در کمین
|
سینه مالامال کین ، عارفان گردد فرو
|
مرد ذیحق در بلا ، برده عزت : ناقلا
|
گشته دونی اعتلا ، منجی آدینه کو ؟
|
هر که دیدآن مردحق ، گویدازخون وعرق
|
شکوه های بی رمق ، داد مظلومان بجو
|
سود سوداگر ربا ، سهم مامور ارتشا
|
سجده عابد ریا ، صحبت قلدر : خدو
|
جای گپ ها افترا ، غیبت مردم روا
|
خانه ها ماتمسرا ، دیدگان را برده سو
|
یاس دلها چون بلا ، برده زنگارش جلا
|
چون سپاه کربلا ، می بُرد اصغر گلو
|
کم فروشی دررواج ، بوده ناموسان حراج
|
اختلاسی مثل باج ، سفره گردد غاز و قو
|
حزب شیطان پر تلاش ، امر شورا دل خراش
|
حکم قاضی ها به آش ، با نماز بی وضو
|