ديشب نگار توسن، گفتا ز مهرباني
امّا دريغ و دردآ، از كينة نهاني:
****
هر كس ندارد اي دل، جانان مهرباني
گوئي ندارد آن جان از روح يا رواني
امّا تو اي ((جليلي)) با روح ارغواني
ديوانه اي كه دادي، شالودة جواني
****
بر آن دل غمينت ديگر مجو اماني
ويرانه چون ندارد، شاهنشهي نشاني
|