درآن روزی که شیدایی مِی پیمانه می خواهد
|
دلی غم خوار دلدار و غم جانانه می خواهد
|
|
چو لیلی در پی مجنون و مجنون در پی لیلی
|
چنان خاموشِ سرگردان ره دیوانه می خواهد
|
|
صدا کن مه لقا ؛ دل را ؛ شکسته آه تنهایی
|
تمام شهپر و کامم که گل پروانه می خواهد
|
|
همان یاری که اندر دل هزاران شرحه می کارد
|
همان امید الوانی ؛ که از بیگانه می خواهد
|
|
بیا ساقی سبو پرکن که ساغر مرهم دل شد
|
دل تنهای مدهوشم که در میخانه می خواهد
|
|
امید و آرزوهایم زیار و ساقی از کف شد
|
همه دنبال عیش خود همه سامانه می خواهد
|
|
الهی در گشا رویم ؛ که امید ازل هستی
|
"جلیلی" با دلی تنها ؛ زتو مستانه می خواهد
|
|